. مرگ مثل عشق ، مثل زندگی،مثل زن،مثل انقلاب و مبارزه،تنهائی،سکس، رنج، خدا،طبیعت،مذهب، ترس،نومیدی وامید و... همیشه یکی از زمینه های اندیشیدن و کنکاش در شعر و زندگی من بوده است.زیرا مرگ نیز جزئی از زندگی است. ما به دنیا می آئیم و حتما میمیریم بنابراین میتوانیم روی این وجود و امکان بیندیشیم .اینها تعدادی از شعرها ونوشته های من است که در آنها از مرگ صحبت کرده ام. امیدوارم این مجموعه کمک کند راحت تر زندگی را درک کنید و زندگی کنید. این مجموعه اندک اندک تکمیل میشود.
این مجموعه بتدریج تکمیل خواهد شد. اسماعیل وفا یغمائی

آغاز و پایان کائنات

۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

سرود (برای شهيد آزادى حجت زمانی و مقاومتش در محاصره دشنه و زهر)

سرود (برای شهيد آزادى حجت زمانی و مقاومتش در محاصره دشنه و زهر)

حديث دوباره منصور بردار
و حکايت بابک
که تکرار ميشود،
نه ميتوان ترا سرود
که خود اينک سرود بی مرگ مردمی
و نه ميتوان ترا گريست
که به سوگ اين سرزمين
تمامت خود را گريستی.


جسم بيجان نيستی
که جان ناب بی جسمی
فراشده
تا ستون های بامدادان
وآن آتش ناب
که نشان زندگی و شرف دراين شب هاست ،
نه ميتوان ترا سرود
که خود اينک سرود بی مرگ مردمی
و نه ميتوان ترا گريست
که به سوگ اين سرزمين تمامت خود را گريستی.


برکوهساران کهن ايلام
ماه نيمه شب
ترا می افشاند
و درهرخانه

زيباترين مادران سرزمين ما
گاهواره ها را به گل سرخ می آرايند
و زاد روز ترا انتظار ميکشند
17 فوريه 2006

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر